![](http://www.ordup.com/images/ordup64.gif)
![](http://www.ordup.com/images/ordup1.gif
)
![](http://ordup.ir/b4.gif)
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 713
بازدید هفته : 3667
بازدید ماه : 6847
بازدید کل : 267106
تعداد مطالب : 822
تعداد نظرات : 21
تعداد آنلاین : 1
<--! code By Script2Ni.iR -->
<--! code By Script2Ni.iR -->
IfLoginBlock
منوی کاربری
خوش آمدی :
&amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;lt;A href="/user/edit"> آمار و کد ها
مشاهده پروفایل
ارسال پست جدید
ویرایش پروفایل
خروج از سایت
/endIfLoginBlock
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
[ForumPostLastAuthor] | [] | [loxblog] |
اعتراف میکنم ینی اگه روزی بفهمم کسی دوسم داشته و بهم نگفته
آنچنان میزنمش که بره سینه قبرستون
خب کصافط من اینجا دارم تو تنهایی میمیرم بعد تو نمیای بگی؟:|
اعنراف میکنم امشب خیلی شیک و تمیز مواد کیک رو اماده کردم و توو دو تا قالب ریختم. بعد با کلی قر و افاده قالب اول و گذاشتم تو ماکروفر وقتی درش اوردم روش سرخ شده،توش نپخته،کشمشای روش سوخته بود. قالب دوم کمی پف کرد اما وسطش منهدم شد.دورش یخته،توش نپخته وقسمت منهدمش سوخته. یه همچین کدبانویی ام من. تازه مامانم گفت بوو حلوا میده!
تازشم قصد ازدواج ندارماااااااااااااااااا
اعتراف میکنم وقتی 7_8 سالم بود دو تا جوجه داشتم یه روز با مامانم میخواستیم بریم بیرون منم این دو تا بدبختو گذاشتم تو ابکش سرشم یه اجر گذاشتم سر ابکش که یه وقت از زیرش در نیان گربه بخورتشون اغا این دو تا از صب تا نزدیکای غروب اون زیر موندم اونم چی وسط تابستون توی بالا پشتبوم وقتی برگشتیم خونه دیدیم دو تاشون از گرما و بی ابی مردن اخی اگه بدوننین من یه هفته عذای عمومی داشتم بعدشم با داداشم خاکشون کردیم اون موقع ها بیچاره حیوونا دستم اسیر بودن روحشان یاد و شادشان گرامیییییی باد ........
اعتراف میکنم که یه بار سه تا سگ دنبالم کردن ، وقتی دیدم سرعتشون از من بیشتره و دیر یا زود بهم میرسن !
برگشتم دویدم سمتشون ، اون سه تا هم هنگ کردن ! ترمز زدن با نیم متر خط ترمز ! بعد سه تایی شروع کردن به فرار کردن !
احتمالا پیش خودشون گفتن این دیگه چه خریه !
بعد از این واقعه تا مدتها احساس ابهت میکردم :)
اعتراف ميكنم بزرگترين ترس بچگيم اين بود كه إز روي اين پل هايى كه سوراخ سوراخنو روى جوبا تو خيابون ميزنن رد شم!!!!
امتیاز : | نتیجه : |
عاقا این تق تقی ها چیه ریخته تو بازار؟
دیشب خیر سرم مثلا یاد گرفته بودم داشتم تند تند میزدم یهو از تو نخش در اومد اول خورد تو سر بابام بعد زدم شیشه بوفه رو شیکستم...
من:-O
بابام:-/
مامانم:-((((((((((
بیایید اعتراف کنیم که آرزوی داشتن بعضی چیزا
از داشتنش
قشنگ تره
اعتراف میکنم هر وقت از چهارراهی که دوربین داره میخوام رد بشم هی صبر میکنم تا چراغ عابر سبز بشه و بعد خیلی شیک و با کلاس رد میشم و هیییییییییییییی به این دوربینه نگاه میکنم تا اون پلیسه که اون پشت نشسته بفهمه من چقدر شهروند محترمی هستم
پلیس که منو داره میبینه @-@
من در حال عبور از خیابان :)))))
راننده ها پشت خط O-o
مخترع دوربین های سر چهارراه O_o
اعتراف می کنیم:دیروز گودزیلا 5ساله تکرار می کنم 5ساله.اومده نشسته کنارم میگه:واااااای!!!!پیر شدم.
من:OIO اگه تو پیری پس من چیم؟!
گودزیلا:تو؟!مرده متحرک.
تا آخر مهمونی اصلا حرف نمی زدم.
یه عالم اعتراف
در ادامه مطلب...
امتیاز : | نتیجه : |
اعتراف میکنم بچه بودم رفته بودیم ی جایی مهمونی...
از اونجایی ک واسه خودم گودزیلایی بودم، تموم میوه های توی دیسشونو گاز زدم بعد دوباره گذاشتم سرجاش
هیییی روزگار...
بماند ک چن روز پیش با گودزیلاشون اومدن خونمون، چشتون روز بد نبینه عاغا این گوووودزیلا همون بلا رو سر ما آورد ولی با ورژن خیلی بالاتر قشنگ میو هارو میجوید دوباره تف میکرد تو دیس... اصن ی وضی خودتون تصور کنین دیگه...
ولی فک کنم اینو مامان باباش یادش داده بودن تلافی کنه ها!!!!
لایک=ن بابا این گودزیلا ها خودشون ختم روزگاران اینارو اینجوری نبین
ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ 1 ﻣﻬﻨﺪﺱ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺭﻭ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﮐﻨﻢ، ﺷﮏ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﮐﻨﻢ ﺳﯿﻢ ﺑﺮﻕ ﺭﺩ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﻪ، ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﻕ ﻧﮕﯿﺮﺗﻢ ﻓﯿﻮﺯ ﺭﻭ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﺩﻡ، ﺗﺎﺯﻩ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺭﯾﻞ ﮐﺎﺭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ﮐﻠﯽ ﻏﺼﻪ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﺭﯾﻞ ﺳﻮﺧﺖ :|
اعتراف می کنم بعد از دیدن فیلم مرد عنکبوتی دیگه از هیچ نوع عنکبوتی نمی ترسم (قبلنا از اون سیاه هاش می ترسیدم)
تازه دوست دارم گازمم بگیره نه به خاطر اینکه قدرت بالا رفتن از ساختمونا ی بلند و تنیدن تار و نجات دادن آدما داشته باشما نه!
بلکه به خاطر اینکه به عینک زدن احتیاج پیدا نکنم:D
عینکیا لایک-0-0-
اعتراف میکنم بعضی وختا که چیزی میره توچشمم میرم جلو آینه و توش فوت میکنم(خواستم به شمام یاد بدم محتاج فوت این و اون نشین)
آغا اعتراف میکنم که پدر من دیگه به کولر کاری نداره :)))))))
فقط نمیدونید چرا تازگیا نور خونمون اینقدر کم شده ؟؟؟؟
اعتراف میکنم اوایل که پست میذاشتم وقتی 520تا لایک میخورد خرکیف میشدم اما حالا فهمیدم از اون520نفر 20 نفر از جوک خوششون امده و 500نفر دیگه بچه های با معرفت فورجوکن که همه پستا رو خونده لایک میکنن.
دمتون گرم با مرام ها.
یه بارم وسط یه گل محمدی فلفل سیاه ریختم بعد با عشق تقدیمش کردم به داداش عزیزم
بنده خدا اول کلی تعجب کرد ولی اینقدر طبیعی محبت کردم که با همه ی وجودش بو کشید
خدا منو ببخشه
تا 3 روز عطسه میرد خخخخخخ
بقیه اعتراف ها در ادامه مطلب...
امتیاز : | نتیجه : |
اعتراف میکنم بچه که بودم،دراز کشیده بودم،مامانم یهو پامو له کرد منم گقتم:ببخشید.اونم هول شد گفت:خواهش می کنم.آصلا می بینین چه خوانواده نغبه ای هستیم ما. لایک:آره بابا.
آقا اعتراف میکنم چند سال پیش واسه اولین بار رفته بودم مغازه با دوستم عطر بخرم بعد کلی عطر بو کردن آقاهه ی لیوان قهوه تعارف کرد منم ک فک کردم خاسته تو لیوان خودم قهوه بده باعصبانیت گفتم نه!!!اونم خیلی آروم داد ب بقیه بچه ها اونام بوکردن و لیوانو گذاشتن کنار!!!عاقا تازه فهمیدم اون لحظه چ سوتی دادم :ی
اعتراف میکنم یه روز زنگ آخر بود تو کلاس نشسته (معلم نیومده بود) تو فکر این بودم که چه جوری کرم بریزم یهو یه فکر خوب اومد تو ذهنم ...
رفتم بند کیف یکی از بچه هارو که وقتی زنگ میخوره با سرعت جت از کلاس میره بیرون رو بستم به صندلیش وقتی زنگ خورد چشمتون روز بعد نبینه یهو که این پاشود تند بره صندلی رفت هوا خورد تو کله اون بی چاره افتاد زمین فک کنم ناقص شد منم دیگه اصلا به روی خودم نیاوردم که کار من بود خیلی شیک از کلاس اومدم بیرون حالا فرداش دیدم نیومده از همکلاسیهام پرسیدم چرا نیومده گفتنن وقتی افتاد زمین وصندلی افتاد روش دستش شکست ...
هیچی دیگه من الان شرمنده ی وجدانم شدم نمی دونم امسال که میرم مدرسه بگم پارسال چی کار کردم یانگم...
اعتراف میکنم بچه که بودم،دراز کشیده بودم،مامانم یهو پامو له کرد منم گقتم:ببخشید.اونم هول شد گفت:خواهش می کنم.آصلا می بینین چه خوانواده نغبه ای هستیم ما. لایک:آره بابا.
آقا اعتراف میکنم چند سال پیش واسه اولین بار رفته بودم مغازه با دوستم عطر بخرم بعد کلی عطر بو کردن آقاهه ی لیوان قهوه تعارف کرد منم ک فک کردم خاسته تو لیوان خودم قهوه بده باعصبانیت گفتم نه!!!اونم خیلی آروم داد ب بقیه بچه ها اونام بوکردن و لیوانو گذاشتن کنار!!!عاقا تازه فهمیدم اون لحظه چ سوتی دادم :ی
اعتراف ميكنم بچه كه بودم يواشكي ميرفتم دريخچال رو باز ميكردم و سطل ماست رو سر ميكشيدم و يواشكي دريخچال رو ميبستم كه كسي متوجه نشه و ميومدم در آغوش خانواده..
و اعتراف ميكنم هميشه يادم ميشد دور دهنم رو پاك كنم...
ادامــــــــــه مطلب بقیــــه اعترافا
امتیاز : | نتیجه : |
این توسط [Comment_Author] در تاریخ [Comment_Date] و [Comment_Time] دقیقه ارسال شده است | |||
[Comment_Gavator] |
[Comment_Content] |
تبادل لینک
هوشمند
برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان جوک
فان و
آدرس jokefun.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 713
بازدید هفته : 3667
بازدید ماه : 6847
بازدید کل : 267106
تعداد مطالب : 822
تعداد نظرات : 21
تعداد آنلاین : 1
<--! code By Script2Ni.iR -->
<--! code By Script2Ni.iR -->